جدول جو
جدول جو

معنی آب دوغی - جستجوی لغت در جدول جو

آب دوغی
منسوب به آب دوغ، چون آب دوغ، در اصطلاح بنایان گچی یا آهکی با آب بسیار، تنک و رقیق کرده و آن را دوغاب هم گویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب دستی
تصویر آب دستی
چابکی و تردستی در کار، مهارت، برای مثال چنان در لطف بودش آب دستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲ - ۱۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب شویی
تصویر آب شویی
شستن خاک زمین یا معدن برای جدا کردن مواد و فلزات معدنی از آن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
آب جوشانیده. آب گرم کرده: یک استکان آب داغ
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو غَ)
روغن گداخته به آب گرم آمیخته که چلو را دهند، ثرید. ترید. زریقاء. اشکنه
لغت نامه دهخدا
(بِ بو)
دوائی است که زنان با آن رنگ موی گیسوان بگردانند برنگ خرمایی روشن
لغت نامه دهخدا
ماستی با آب بسیار، گشاده کرده:
کسی را کو تو بینی درد سرفه
بفرمایش تو آب دوغ و خرفه،
طیان،
- امثال:
بخیه به آب دوغ زدن، رنجی بیفائده بردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب حوضی
تصویر آب حوضی
آب کش آنکه آب حوضها را بیرون کشد آب حوض کش
فرهنگ لغت هوشیار
دوائی است که زنان با آن رنگ موی گیسوان بگردانند، به رنگ خرمائی روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب دوغ
تصویر آب دوغ
ماست با آب بسیار، گشاده کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب روغن
تصویر آب روغن
روغن گداخته به آب گرم آمیخته که بر روی چلو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب روی
تصویر آب روی
حرمت، عزت، شرف، اعتبار، ناموس، جاه، قدر، شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب داغ
تصویر آب داغ
آب جوشیده که با قند یا شکر نوشند: یک استکان آب داغ
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب باب دوغ چون آبدوغ، گچ یا آهک با آب بسیار تنک و رقیق کرده آبدوغ دوغاب
فرهنگ لغت هوشیار
ماستی که در آن آب کنند و بصورت دوغ در آورند ماستی با آب بسیار. یا بخیه به آبدوغ زدن، رنج بی فایده بردن، گچ یا آهک آبکی که برای اندودن دیوارها بکار رود دوغاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب حوضی
تصویر آب حوضی
((حُ))
کسی که آب حوض ها را کشیده و آن ها را تمیز می کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب دوغ
تصویر آب دوغ
ماستی که درون آن آب ریزند و به صورت دوغ درآورند، ماستی با آب بسیار، گچ یا آهکی که برای اندودن دیوارها به کار رود، دوغاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب حوضی
تصویر آب حوضی
آبکش
فرهنگ واژه فارسی سره